۱۴ اردیبهشت ۱۳۸۷



سخنرانی چارلی چاپلين در انتهای فيلم ديکتاتور بزرگ:



متاسفم، من نمی خواهم امپراطور باشم.اين کار من نيست.من نمی خواهم فاتح يا فرمانروای کسی باشم.من می خوام تا جايی که می تونم به همه کمک کنم.برام فرقی نمی کنه که سياه باشه يا سفيد،يهودی باشه يا بی دين.ما همه می خواهيم به همديگر کمک کنيم،نوع بشر چنين است.ما همه می خواهيم در شادی زندگی کنيم،نه در رنج و بد بختی .ما نمی خواهيم از هم متنفر باشيم و همديگر را تحقير کنيم.تو اين دنيا برای همه ی ما جا هست.و زمين خيلی سخاوتمنده .و می تونه به همه ی ما غذا بده.میشه زندگی شاد و آزادی داشت.


ولی ما از مسير منحرف شديم...


حرص و طمع روح اکثر انسان ها رو زهر آگين کرده .به دور دنيا ديواری از نفرت کشيده ، و ما رو غرق در فساد و تباهی کرده.ما به سرعت پيشرفت کرديم،ولی پيشرفتی که مثل زنجير دست و پامون رو بسته.ماشين به ما قدرت داده تا بر همه چيز دست پيدا کنيم.صنعت ما رو به خوشبختی بشر بدگمان کرده،ما زياد فکر می کنيم و خيلی کم احساس می کنيم! بيش تر از ماشين مابه انسانيت احتياج داريم و بيش از هوشمندی به محبت و مهربانی نياز منديم.بدون اين ها، زندگی خشن خواهد بود و همه چيز از دست خواهدرفت.هواپيما و راديو ما رو به هم نزديک کردهاين د اختراع از نيت خوب بشر سر چشمه گرفتن ،از يه نيت پاک برای همبستگی همه ی انسان ها.همين الان صدای من داره به گوش ميليون ها انسان در سراسر جهان می رسه،ميلين ها زن و مرد و بچه ی بی پناه...قربانيان سيستمی که باعث شکنجه ی همه ی انسان ها شده ...



به اونايی که صدای منو می شنويد می گم: رنجی که اکنون بر ما سايه افکنده،نتيجه ی حرص و طمع انسانه.ولی اين حرص و طمع از تعالی بشر شکست خواهد خورد و نفرت انسان ها به پايان خواهد رسيد. ديکتاتور ها خواهند مرد و هر قدرتی که از مردم گرفتند،به مردم باز خواهد گشت و تا زمانی که بشر زنده است،آزادی زنده خواهد ماند.


سربازا اختيار خودتون رو بدست بی رحما ندين،به دست کسانی که شما رو تحقير می کنند،از شما برده می سازند،وبه شما می گن که چی فکر کنيد و چی رو احساس کنيد.غذای کم بهتون می دن،و مثل گله باهاتون رفتار می کنند.اختيار خودتون رو به دست اين آدمای ماشينی و قلب های ماشينی شون ندين.شماها ماشين نيستيد.شما ها گله نيستيد.شما ها انسانين!شما قلبتون پر از عاطفه ی بشريه . مگر اينکه نفرت رو دوست داشته باشين.


سربازا برای بردگی مبارزه نکنيد!برای آزادی مبارزه کنيد!در کتاب مقدس آمده :"که اقتدار خداوند بر همه ی انسان هاست" نه يک انسان و نه يک دسته!بلکه بر همه ی انسان ها!بر شما،شما مردمی که قدرت داريد،قدرت ايجاد ماشين،قدرت ايجاد خوشبختی،شما مردم اين قدرت رو داريد که زندگی رو زيبا کنيد،و به يک خوشبختی تبديل کنيد.


پس به نام دموکراسی ،بيايد از اين قدرت استفاده کنيم.بياييد متحد بشيم،بيايد برای تولد يک دنيای جدطد مبارزه کنيم .دنيايی که به همه امکان کار کردن بده ، به همه امنيت بده،فقط با وعده ی اين چيز هاست که بی رحم ها به قدرت خودشون ادامه می دن.اون ها هرگز به وعده هاشون عمل نخواهند کرد.ديکتاتور ها خودشون رو آزاد مردم رو برده می خوان!


حالا بياييد بجنگيم تا اون وعده ها رو عملی کنيم.بيايد مبارزه کنيم تا دنيا رو آزاد کنيم.مرز بين ملت ها رو بر داريم.از شر کينه و تعصب نجات پيدا کنيم.بيايد برای يک دنيای بهتر مبارزه کنيم.دنيايی که در اون علم و پيشرفت به خوشبختی تمام بشريت خواهد انجاميد.


سربازا بيايد به نام دموکراسی همه با هم متحد بشيم...


هانا صدای منو می شنوی؟هرجا هستی بالای سرتو نگاه کن.ابرا دارن کنار می رن و آفتاب داره از ميونشون بيرون مياد.ما داريم از دل تاريکی به نور می رسيم.ما داريم قدم روی زمين های تازه می گذاريم. يه دنيا ی تازه و مهربون.دنيايی که آدما در مقابل خشمشون ،حرص و کينشون ،مقاومت می کنند.


نگاه کن هانا روح بشر بال در آورده،و حالا قادره که پرواز کنه.داره به طرف رنگين کمان ها پرواز می کنه.به طرف نور اميد،به طرف آينده،به طزف آينده ای با شکوه که متعلق به تو و منه،به همه ی ماست.نگاه کن هانا،نگاه کن....

هیچ نظری موجود نیست: