۷ خرداد ۱۳۸۷

پنجره ، زندان ، خانه - چه قدر تفاوت !

پنجره ی خانه ای روستایی در ابیانه
این عکس رو چه کسی گرفته
مهم نیست
این که چرا این سری جای هر متنی رو عکس گرفته
مهم نیست،
مه نیست
این جا شعر بنویسیم
یه متن باشه
یا یه عکس
گاهی یه خط ممتد،
یه صفحه ی خالی،
یا یه دنیا سکوت
می تونه نشونه ی خوبی باشه
بین من وتو
می تونه هر چیزی
نشون دهنده ی یه اعتراض،
یه فریاد،
یا هر چیز دیگه باشه
مهم نیست که
یه شعر،
یه متن،
یا یه عکس
چه قدر حرفه ای باشه
مهم اینه که تونسته حرف ِ دلش رو بزنه یا نع
مهم اینه که من وتو چه قدر حرف هم دیگه رو می فهمیم
...


۳۰ اردیبهشت ۱۳۸۷

وطن یعنی

وطن یعنی صف نون و صف شیر
وطن یعنی همش درگیر ، درگیر
وطن یعنی همین بنزین همین نفت
همین نفتی که توی سفره ها رفت
وطن یعنی همین سهمیه بندی
وطن یعنی کمربند و ببندی
وطن یعنی لیسانس ، علاف ، بیکار
کمی چایی ، کمی قلیون و سیگار
وطن یعنی خیابان خواب ، معتاد
پسرهای فرار ، ای داد بیداد
وطن یعنی تموم سهم ملت
یه تیکه نونه و باقی خجالت
وطن یعنی من و تو در محافل
ز درد اجتماع خویش غافل
وطن یعنی اداره ، زیر میزی
اگه بیشتر بدی ؛ بیشتر عزیزی !
وطن یعنی هزاران پشت کنکور

مدرک از گهواره تا گور
وطن یعنی امیر قلعه نوعی!
( اونم ما رو گیر آورده به نوعی!)
وطن یعنی هزاران خونه خالی
زن کوچه نشین، مرد زغالی
وطن یعنی حقوق حقه زن

خوبن به جز مادر زن من!
وطن یعنی یه دانشگاه آزاد
که کلی شهر ها رو کرد آباد!
وطن یعنی لباس برمودایی
( ولی تیپ قشنگیه؛ خدایی!!! )
وطن یعنی که اصلاحات چینی
وطن یعنی یه روز خوش نبینی!
وطن یعنی همین آیینه دق!
وطن یعنی خلایق هر چه لایق
وطن یعنی تحمل ، تاب ، طاقت
وطن یعنی حماقت در حماقت

۲۵ اردیبهشت ۱۳۸۷

بنگرید....شعری از محب شکیب


تقدیم به دانشجویان آزادیخواه و برابری طلب


بنگرید......


جهان را مات و مبهوت کرده اند
با قلبهای آتشین و دستانی خالی
امّا مُشتهای گره بسته
چون مشعلهای فروزان
بشارت می دهند فردا را
.........
چرا به تماشا نشسته اید ؟
و تنها گذاشته اید این همه جانفشانیِ
زجر کشیده گانِ باتوم خورده و اسیران به مسلخ برده را ؟
این ستاره گان با قلب و خون گرم
به جنگ انجماد رفته را
............
در جای امن و نرم وگرم نشسته اید
در پی سوداگری
طلب میکنید چمدانهای پول ته نخورده را
و انتظاج آغوش پری چهرگان دست نخورده‌ را
ای نو کیسه های به رفا و نوا رسیده پُر مُدعا
ای جُستجوگران قذرت و سلیطه های سلطه گر
ای استبدادهای بسته‌ بندی شده‌ در زرورق های شعار و تئوری
ای دلالان انسان و انسانیت

ای جبهه دروغ و فاجعه
ای ریاکاران یاوه گو
که از نیرنگ و فریب و شایعه
بر گرده انسانها نردبان ترقی خویش را ساخته اید

ای جبهه حیله و نیرنگ
کاخهایتان را بر بُنیان فریب و شایعه بنا کنید
بسان اربابانتان
از در و دیوار و سقف خانه تان خون کارگران و آزادیخواهان می چکد
دوام عُمر شما هم از اربابانتان بیشتر نیست
اي‌ لشكريان‌ هرزگي‌ها!
هر قدر هم‌ كه‌ تاريخ‌ درنگ‌ كند
به‌ زودي‌، جوانان برابری طلب ویرانتان خواهند کرد

وای بحال انسان
وقتی جانوران بحکم اخلاق انسانهارا محکوم می کنند


12/05/2008
محب شکیب
استکهلم

۲۳ اردیبهشت ۱۳۸۷

نون (( شعری از محمد مختاری))

یادم میاد بچه بودم یه پاسبون اومد خونه
بابام باهاش بود ولی من ، دیدم که خیلی داغونه

به دست راستش زده بود، النگوهای زنجیری
ولی تو دست چپ اون، دیدم که یک تیکه نونه

مثل فشنگ پریدم و از گردنش آویز شدم
نونو به من دادش و گفت: این هدیه ی بابا جونه

دزدکی که دیدم اونو، دیدم تو چشمای بابام
دو سه تا قطره اشک ، داره یه شعر غمناک می خونه

دستشو پاسبون کشید، می گفت بسه دیگه بریم
از اون به بعد ندیدمش حالا میگن تو زندونه

دیگه نه نون می خورم ونه من می خوام بازی کنم
درد و غمم زیاد شده خوب می دونم که از اونه

می خوام حالا داد بزنم سر ِ همه مردم شهر
بدبختی ما آدما همه ش از این تیکه نونه
گزارشي از وضعيت بند 209 وزارت اطلاعات
قابل توجه سازمانها و مجامع مدافع حقوق بشر بند 209 زندان اوين، از جمله بندهايي است که زير نظرمستقيم وزارت اطلاعات بوده و هيچ مرجعي از قوه قضائيه تا سازمان زندانها، اجازه سرکشي به آنجا و بررسي وضعيت آن را ندارد( توضيح اينکه: يک روز پيش از مرگ اکبر محمدي در زندان، نمايندگان مجلس مجوز بازديد از اين بند را بدست نياوردند).به همين دليل زندانيان نگهداري شده در اين بند که عموما زندانيان سياسي- امنيتي هستند نامشان در ليست زندان ثبت نشده و در اکثر موارد خانواده هاي اين افراد به مدتهاي طولاني از وضعيت زندانيان خود بي اطلاع هستند. سالن 1 اين بند، بند زنان را شامل ميشود که فعالين زن پس از بازداشت به آنجا منتقل ميشوند. و از آنجا که گنجايش اين بند کم بوده و داراي 7 سلول است، پس از بازداشت گسترده در جريان تجمعات، مسئولين زندان ناچار به نگهداري چند نفر در يک سلول ميشوند که گاهي تعداد اين افراد به 6 نفر نيز ميرسد. اين در حالي است که هيچ گونه امکاني جهت تهويه در سلول موجود نبوده و افراد امکان هيچ نوع حرکتي را ندارند. در ساير بندهاي اين بازداشتگاه، زندانيان سياسي به مدتهاي گاه تا چندين ماه در سلولهاي انفرادي نگهداري ميشوند و تحت بازجوييهاي طولاني مدت قرار دارند. زندانيان به مدتهاي طولاني از نور آفتاب و هواي مناسب محروم بوده و هواخوري آنان نيز يک اتاق دربسته ميباشد که به چند گلدان مزين شده است . ديوار سلول، رنگ سبز روشن است که در بعضي موارد براي زندانيان بسيار آزار دهنده ميباشد و از نظر روحي تاثيرات مخربي بر روان زنداني باقي ميگذارد ، و روشنايي سلول بوسيله يک لامپ مهتابي است که به صورت 24ساعت در سلول روشن است. از قوانين اين بند داشتن چشم بند است، بطوريکه که از لحظه ي ورود به ساختمان، چشم بند به زنداني زده ميشود و فقط در سلول خود اجازه برداشتن آن را دارد.زندانياني که که به زدن چشم بند اعتراض کنند و از زدن آن خودداري ورزند، مورد ضرب و شتم قرار گرفته و آزار و اذيت قرار ميگيرند( مهندس موسوي خوئيني در اعتراض به غير قانوني بودن استفاده از چشم بند در اين بازداشتگاه از سوي مامورين بند 209 مورد ضرب و شتم قرار گرفت). بازجوييها نيز در اغلب اوقات با چشم بند انجام ميشود. زندانيان پس از تکميل پرونده ي خود و پس از طي کردن مراحل کارشناسي که گاه تا چندين ماه طول ميکشد، حق استفاده از تلفن را دارند که هفته اي يکبار به مدت حداکثر 5 دقيقه ميباشد. بند 122 بازداشتگاه 209: که به عنوان بند نيمه عمومي معرفي ميشود، و هم اکنون تعداد زيادي از زندانيان سياسي در اين بند نگهداري ميشوند به ادعاي بسياري از افراد نگهداري شده در آن؛ از شرايط به مراتب بدتري نسبت به سلولهاي انفرادي برخوردار است. پنجره هاي اين اتاقها( که به صورت انفرادي هاي چند نفره است به اين شکل که ديوار بين دو سلول انفرادي را برداشته و آن را به اتاقي بزرگتر تبديل کرده اند) به عوض اينکه رو به هواي آزاد باشد به سمت راهروهاي منتهي به سولهاي انفرادي است. همچنين تهويه نامناسب در اين اتاقها شرايط را براي زندانيان بسيار نامساعد ساخته است. در اين بند زندانيان در هفته تنها 120 دقيقه حق استفاده از هواخوري را داشته و به مدت 20 دقيقه امکان ملاقات با خانواده شان را دارند. فضاي شديد امنيتي در اين بند از جمله معضلات آن است، کيفيت غذا بسار پايين ميباشد بطوريکه زندانيان در بسياري اوقات پس از دريافت غذا ناچار به دور ريختن آن ميشوند. اين زندانيان معمولا اجازه خريد مايحتاج خود را به صورت دلخواه ندارند، و ميبايست خريد آنها با نظر زندان و تاييد مسئولين صورت گيرد. با توجه به اينکه بند 209 محلي براي نگهداري زندانيان سياسي به منظور کارشناسي پرونده آنان است، با اين حال تعدادي از زندانيان با وجود صدور حکم از سوي دادگاه همچنان در اين بند نگهداري ميشوند. زندانياني که گاه سالها ناچار به تحمل شرايط طاقت فرساي اين بند ميباشند. که از جمله تعدادي از آنان ميتوان به رضا ملک : داراي 12 سال حبس، 4 سال در بند 209- به مدت يکسال و نيم است که در اعتراض به بلاتکيفي خود از رفتن به هواخوري خودداري کرده است. سعيد ماسوري: مجاهد، حکم اعدام- 3 سال در بند 209 دکتر عليرضا ساساني: محقق و دانشمند ايراني، کاشف واکسن اوريون، به مدت نامعلوم حدود 2 سال دکتر ابراهيمي: نويسنده احمد باطبي: دانشجو، 15 سال حبس، و بسياري ديگر از زندانيان سياسي – امنيتي اشاره کرد. ضمن اينکه در بند ديگر نيمه عمومي اين بازداشتگاه، تعدادي از اعضاي القاعده نگهداري ميشوند که در مورد شرايط نگهداري اين افراد اطلاع زيادي در دست نيست. لازم به ذکر است هم اکنون رئيس بند 209، فردي به نام مصطفي کريمي ميباشد که در جهت اعمال فشار بر زندانيان و اذيت و آزار آنان نقش برجسته اي را ايفا ميکند. عوامل تحت امر وي نيز زندانيان سياسي را مورد آزار و اذيت روحي قرار ميدهند.

۱۴ اردیبهشت ۱۳۸۷



سخنرانی چارلی چاپلين در انتهای فيلم ديکتاتور بزرگ:



متاسفم، من نمی خواهم امپراطور باشم.اين کار من نيست.من نمی خواهم فاتح يا فرمانروای کسی باشم.من می خوام تا جايی که می تونم به همه کمک کنم.برام فرقی نمی کنه که سياه باشه يا سفيد،يهودی باشه يا بی دين.ما همه می خواهيم به همديگر کمک کنيم،نوع بشر چنين است.ما همه می خواهيم در شادی زندگی کنيم،نه در رنج و بد بختی .ما نمی خواهيم از هم متنفر باشيم و همديگر را تحقير کنيم.تو اين دنيا برای همه ی ما جا هست.و زمين خيلی سخاوتمنده .و می تونه به همه ی ما غذا بده.میشه زندگی شاد و آزادی داشت.


ولی ما از مسير منحرف شديم...


حرص و طمع روح اکثر انسان ها رو زهر آگين کرده .به دور دنيا ديواری از نفرت کشيده ، و ما رو غرق در فساد و تباهی کرده.ما به سرعت پيشرفت کرديم،ولی پيشرفتی که مثل زنجير دست و پامون رو بسته.ماشين به ما قدرت داده تا بر همه چيز دست پيدا کنيم.صنعت ما رو به خوشبختی بشر بدگمان کرده،ما زياد فکر می کنيم و خيلی کم احساس می کنيم! بيش تر از ماشين مابه انسانيت احتياج داريم و بيش از هوشمندی به محبت و مهربانی نياز منديم.بدون اين ها، زندگی خشن خواهد بود و همه چيز از دست خواهدرفت.هواپيما و راديو ما رو به هم نزديک کردهاين د اختراع از نيت خوب بشر سر چشمه گرفتن ،از يه نيت پاک برای همبستگی همه ی انسان ها.همين الان صدای من داره به گوش ميليون ها انسان در سراسر جهان می رسه،ميلين ها زن و مرد و بچه ی بی پناه...قربانيان سيستمی که باعث شکنجه ی همه ی انسان ها شده ...



به اونايی که صدای منو می شنويد می گم: رنجی که اکنون بر ما سايه افکنده،نتيجه ی حرص و طمع انسانه.ولی اين حرص و طمع از تعالی بشر شکست خواهد خورد و نفرت انسان ها به پايان خواهد رسيد. ديکتاتور ها خواهند مرد و هر قدرتی که از مردم گرفتند،به مردم باز خواهد گشت و تا زمانی که بشر زنده است،آزادی زنده خواهد ماند.


سربازا اختيار خودتون رو بدست بی رحما ندين،به دست کسانی که شما رو تحقير می کنند،از شما برده می سازند،وبه شما می گن که چی فکر کنيد و چی رو احساس کنيد.غذای کم بهتون می دن،و مثل گله باهاتون رفتار می کنند.اختيار خودتون رو به دست اين آدمای ماشينی و قلب های ماشينی شون ندين.شماها ماشين نيستيد.شما ها گله نيستيد.شما ها انسانين!شما قلبتون پر از عاطفه ی بشريه . مگر اينکه نفرت رو دوست داشته باشين.


سربازا برای بردگی مبارزه نکنيد!برای آزادی مبارزه کنيد!در کتاب مقدس آمده :"که اقتدار خداوند بر همه ی انسان هاست" نه يک انسان و نه يک دسته!بلکه بر همه ی انسان ها!بر شما،شما مردمی که قدرت داريد،قدرت ايجاد ماشين،قدرت ايجاد خوشبختی،شما مردم اين قدرت رو داريد که زندگی رو زيبا کنيد،و به يک خوشبختی تبديل کنيد.


پس به نام دموکراسی ،بيايد از اين قدرت استفاده کنيم.بياييد متحد بشيم،بيايد برای تولد يک دنيای جدطد مبارزه کنيم .دنيايی که به همه امکان کار کردن بده ، به همه امنيت بده،فقط با وعده ی اين چيز هاست که بی رحم ها به قدرت خودشون ادامه می دن.اون ها هرگز به وعده هاشون عمل نخواهند کرد.ديکتاتور ها خودشون رو آزاد مردم رو برده می خوان!


حالا بياييد بجنگيم تا اون وعده ها رو عملی کنيم.بيايد مبارزه کنيم تا دنيا رو آزاد کنيم.مرز بين ملت ها رو بر داريم.از شر کينه و تعصب نجات پيدا کنيم.بيايد برای يک دنيای بهتر مبارزه کنيم.دنيايی که در اون علم و پيشرفت به خوشبختی تمام بشريت خواهد انجاميد.


سربازا بيايد به نام دموکراسی همه با هم متحد بشيم...


هانا صدای منو می شنوی؟هرجا هستی بالای سرتو نگاه کن.ابرا دارن کنار می رن و آفتاب داره از ميونشون بيرون مياد.ما داريم از دل تاريکی به نور می رسيم.ما داريم قدم روی زمين های تازه می گذاريم. يه دنيا ی تازه و مهربون.دنيايی که آدما در مقابل خشمشون ،حرص و کينشون ،مقاومت می کنند.


نگاه کن هانا روح بشر بال در آورده،و حالا قادره که پرواز کنه.داره به طرف رنگين کمان ها پرواز می کنه.به طرف نور اميد،به طرف آينده،به طزف آينده ای با شکوه که متعلق به تو و منه،به همه ی ماست.نگاه کن هانا،نگاه کن....

۱۲ اردیبهشت ۱۳۸۷

رفیق پیمان پیران آزاد شد

علیرغم مشکلاتی که برای آزادی رفیق پیمان ایجاد کرده بودند، امروز ١١ اردیبهشت، دقایقی پیش رفیق مبارز، انقلابی پرشور، یکی دیگر از رهبران دانشجویان آزادیخواه و برابری طلب، یکی از سازماندهندگان و سخنرانان اصلی مراسم باشکوه ١٣ آذر در دانشگاه تهران، رفیق پیمان پیران از زندان اوین آزاد شد!
آزادی پیمان عزیز را به همه انسان های آزادیخواه و برابری طلب، به همه دانشجویان و به همه آن ها که مثل رفیق پیمان قلبشان برای سوسیالیسم میتپد تبریک میگوﺌیم!
پیمان سمبل مقاومت در زندان های حکومت است!

پیمان عزیز!
مقاومت تو در زندان، سردی زمستان را شکست! به جمع یاران خوش آمدی! شنیدن صدای گرمت و خنده های شورانگیزت شیرین تر از هر هنگامه بهاری دیگر است!
از طرف پیمان عزیز و همه دانشجویان آزدیخواه و برابری طلب از همه دوستانی که به ما برای تهیه وثیقه پیمان کمک کردند تشکر میکنیم.
آزادیخواهان و برابری طلبان با آزادی پیمان پیروزی دیگری برای خود رقم زدند!

زنده باد پیمان پیران!
زنده باد آزادی!
زنده باد برابری!
دانشجویان آزادیخواه و برابری طلب دانشگاه های سراسر کشور