گفته بودم که قرار بود با يک شعر شروع کنيم...اين همان :
اين ها همه آلوده اند
دست ها آلوده ی نوشتن اند،
ملال:
قلم ها ی در زنجير.
زبان ها آلوده ی گفتن اند،
ملال:
لب ها دوخته در تبعيد.
***
های!
چه دلهره ای دارد
مشت قلم های لب بسته.
***
زمين تشنه است،
ابر ها
آماده ی رگباری دوباره اند.
های!
...
گره
قطره های لب سوخته
***
با پلک ها چه کار داری؟
نگاه!
چشم انتظار شکوفه های بهاری اند
...
29.9.86
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر